دوست داشتن و دوست داشته شدن حکایتی دیرینه است که فصل مشترک زندگی خیلی از ما آدم هاست. شاید اگر بسیاری از کارها و رفتارهای روزمره مان را مرور کنیم، تلاشی مستمر برای رسیدن به این دو مقصود باشد. دوست داشتن است که به زندگی روح میبخشد و قلب آدمی را رقیق میکند و نازک خیالی به او میبخشد، انگیزه تلاش و حرکت میشود و معنابخش زندگی است.
دوست داشته شدن نیز معنای دیگری است که همه این انگیزهها و ادراکها را درون خودش دارد و فراتر از اینها به آدمی این حس را میبخشد که تو آن قدر خوب بودهای که سزاوار این هستی دیگری بخشی از دلش را به تو ببخشد، تو آن قدر محبوب هستی که خوبی هایت دیگری را متأثر کرده است. نقطه اشتراک دوست داشتن و دوست داشته شدن هم حال خوبی است که کمتر کسی پیدا میشود طالب آن نباشد و نخواهد تجربه اش کند. در نتیجه، ذات و فطرت آدمیزاد به مهرورزی عجین است و به قول مولانا: از شبنم عشق خاک آدم گل شد/صد فتنه و شور در جهان حاصل شد/سرنشتر عشق بر رگ روح زدند/یک قطره از آن چکید و نامش دل شد.
حالا در این روزگاری که همه مان به نوعی به دنبال ادراک این حسها هستیم، هرکسی دنبال نسخهای است که راه را آسان کند و زودتر به مقصد برسد. اینکه بتواند با رفتارها و ویژگیهای اخلاقی اش دیگران را به خود جلب کند و محبوب دلها شود. نسخهای که بهترین و مؤثرترین آن در آیه ۹۶ سوره مریم آمده است. خداوند متعال در این آیه میفرماید: «کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، به زودى خداى رحمان براى آنان محبتى [در دل ها]قرار مى دهد.»